بهش گفتم بخواب دنی گفت خوابم پریده بهش منظورش این بود که خواب از سرم پریده
میگه مامان من یه Moment لازم دارم
یه سری کاغذ خرد کرده بهش میگم میخوای با اینها چیکار کنی میگه باید صبر کنی چون خودم هم هنوز نمیدونم میخواد چی بشه !!!
داشتم واسش هفت سین رو توضیج میدادم میگه خوب میشه از سوسک هم استفاده کرد چون سوسک تو ایران زیاده میشه ازش استفاده کنن به جای سین
در مورد کتاب حافظ سوال کرد براش گفتم آدمها یه آرزو میکنن و کتاب رو باز میکنن و شعر رو میخونن و جوابشون رو میگیرن گفت میشه واسه من هم گفتم حتما آرزوت چیه میشه بهم بگی گفت آرزوم اینه که قلکم زود پر بشه
میگه Ik ga even anbari chek konam
روی وزنه وایساده و بیسکوییت میخوره بعد نگاه میکنه ببینه وزنش بیشتر شده یا نه
بهش میگم منو بیشتر دوست داری یا ببعی میگه ببعی میگم چرا میگه آخه فرفریاش از تو بیشتره و همینطور میشه فشارش داد و پرتش کرد اما تو رو نمیشه.
ببعی دستش کمی سوراخ شده بود و باید دوخته میشد شروع کردم به دوختن بهم گفت کی تموم میشه ببعی خیلی درد داره وقتی کارم تموم شد ببعی رو محکم گرفت تو بغلش بهش گفتم تو هم بیا تو بغل من گفت باشه اما منو دوز نکنی (ندوزی )
بدون مقدمه میگه مامان میدونی من وقتی بزرگ شدم قراره چکاره بشم گفتم نه بگو گفت مثل Alex دکتر بشم گفتم چی شده که این تصمیم رو گرفتی گفت که هر وقت تو مریض شدی بتونم تو رو خوب کنم
بهش گفتم میدونی نون سنگگ چی هست گفت آره نونی که توش سنگک باشه !!
داشتم براش میگفتم تو مدرسه توپ تو سرم خورده و....یهو با بغض گفت اگر تو مرده بودی من باید تنها میرفتم ایران پیش بابا
دارم باهاش فارسی کار میکنم کارتی رو که روش نوشته بود قرمز رو میگم بخون یکی یکی حرفها رو گفته ق ر م یهو میگه فهیمدم قر میدیم
میگه کاش اول میرفتیم آلمان بعد میرفتیم ایران سوال کردم چرا گفت به خاطر اینکه برم تو تختم بخوابم گفتم مامان جان اون تخت جانان بود و چون تو مهمون بودی اونجا میتونستی بخوابی گفت آره اما من تو اون تخت خیلی خوب خوابم میبرد
میگه دایی رضا خیلی Rijk (پولدار ) هست ازش سوال کردم چرا گفت آخه خیلی CD داره
زنبور نیشم زده بود خیلی درد داشت به دنی گفتم خیلی جاش درد میکنه گفت حتما آقا بوده زنبوره گفتم چرا گفت واسه اینکه آقاها خیلی قوی هستند
یه طناب بسته بود گردن ببعی بهش گفتم وقتی خواستی بخوابی بازش کن که دور گردن خودت یا ببعی نپیچه که خدای نکرده خفه بشی گفت تو بچه بودی خفه شدی گفتم مامان اگر خفه شده بودم که مرده بودم میگه آره و من هم دیگه نبودم

من دنی هستم 16 سپتامبر 2006 در کشور هلند به دنیا اومدم قراره که مامانم اینجا از من برای شما خودش و خودم بنویسه